هستیهستی، تا این لحظه: 13 سال و 24 روز سن داره

دنیای من

نوزده ماهگی

نوزده ماه گذشت.دارم بزرگ میشماااااااا. مامانم میگه دختر خانمی شدی ولی بعضی وقتا میگه مامان و ناراحت می کنی  ولی من سعی می کنم کارای بد نکنم اما دوست دارم رو تخت و مبل بپرم همه لباسا رو از لباسشویی در بیارم دوباره بریزم توش فقط بعضی وقتا خیسن خب چرا؟ راستی باباجی برام یه چادر خریده که توش اسباب بازیامو گذاشتم ولی همش همه میگن چرا خونت نا مرتبه خب اون پنجره بالاش واسه چیه پس؟ واسه این نیست که من از بیرون همه چیرو بندازم تو خونه؟ خب من میخوام خونمو تکون بدم بیارم وسط اتاق دیگه.آخه اگه با دست ماکارانی بخورم بده؟ جارو کردن مگه کار بدیه من خب با جارو همه جا رو جارو می کنم دیگه  حالا من سعیمو میکنم که دختر خوبی باشم :)راستی یه جشن کفش...
18 آبان 1391

واکسن

این واکسن 18 ماهگیم بالاخره زده شد. مامانم میگه تا 7 سالگی دیگه هیچ واکسنی نباید بزنم خدا رو شکر :) 1 روز فقط خوابیدم خیلی ناراحت بودم که نمی تونم بازی کنم  مامانام هم بغلم دراز کشیده بود و با هم تلویزیون میدیدیم  . ولی دیگه خوب شدم   ...
26 مهر 1391

هجده ماهگی

بالاخره منم ا سال و نیمم شد .18 مهر روز کودک بود با مامانم و دوستام رفتیم نمایشگاه و من اونجا رو خیلی دوست داشتم چون یه عروسکای گنده ای اونجا راه میرفتن منم دنبالشون همه جامی رفتم :) مامانم یگه باید واکسن بزنم دیگه :( امیدوارم خیلی درد نداشته باشه :) اینم من و دوستام با اون عروسک گنده هااااااااا   ...
20 مهر 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دنیای من می باشد